مبهم....!

ساخت وبلاگ
از آخرین نوشته های پُر خشم و نه چندان خوشایند اخیر، چند ماهی گذشته است، اما همچنان سبب همان است که دوباره کشانده ام به این سمت اما با این تفاوت که دیگر فحش نمیدم و تن مرده هایشان را در شب پنج شنبه ای نمی لرزانم :) پس نتیجه میگیریم که من قوی تر شده ام و عاقل تر و بالغ تر و خانییم تر:)) و به قول آن ک..شعر معروف که میگوید: آن چه تو را نکشد قوی ترت میکند! قوی تر شده ام! اما خب کشته است و قوی تر کرده است...به قدری قوی که به گمانم هیچ کس نتواند! حداقل هیچ دختری به سن من!شما میتوانید هم زمان به سنگینی بغضی در گلو، فشار قطرات اشک در برابر سد چشمان و سعی به عمیق و پررنگ شدن لبخندی مایل به خنده فکر کنید؟!+ جالب است که من معلم کلاس های دهم انسانی، دهم تجربی،دهم حسابداری، یازدهم تجربی حسابداری و دوازدهم حسابداری هستم و الگوی تعداد بسیاری از آن دختران:) مدرسه ی ۱۳ آبان ممقان!یک روز که به دلیل دیگری آمده باشم ،یادم باشد بگویم. مبهم....!...ادامه مطلب
ما را در سایت مبهم....! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : miss-skya بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 14:29

بن بو گجه سیچمیش اولا بیلیریم مع الاسف! بی سری ده سن پخ اولدون نولاجاخ! مبهم....!...
ما را در سایت مبهم....! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : miss-skya بازدید : 13 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 14:29

حالموو میگیری منم اسمتو نمی نویسم فعلا_ داااا اولدووووووووووووووووووووووووووووم داااا_ این کار سخت ترین کاره به خدااااااااا که سخت تریننننننه!!!!!! آخه مگه من کییییم! مگه من چقدر میتونم تظاهر کنم!!!!! مگه من چقدر میتونم خودمو بزنم به اون رااااه!!!دهن من مگه چقد میییتونه در حالییکه یه سنگ ده کیلویی تو گلوشه،قهقهه بزنه!!! مگه من چققققد میتونممممم متفر بشم و دوباره یادم بره!چکییین اشییه دا دای!!!!!سن پخخخ یییسن دده وینننن دیغلییسان!سن پخخخ ییردین هاردا کی واریوینان اوشاغ دوغوردون!آلله اکبرهاااااا مبهم....!...ادامه مطلب
ما را در سایت مبهم....! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : miss-skya بازدید : 40 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 22:15

به نام او

و باز از فضای مسموم و متغیر و حالی به حالی خوابگاه دارم مینویسم.

یه آهنگ غمگین برا خودم باز میکنم و میرم تو فکر ولی در نهایت از حالتم خندم میگیره! انگار مثل یه سایه افتادم دنبال خودم و کارم به سخره گرفتنه خودمه!

+ رفتیم مشهد خوب بود، مشهدم جای عجیبیه!

+چرا واقعا؟!!!

مبهم....!...
ما را در سایت مبهم....! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : miss-skya بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 15:12

به نام او خب امسال بعد سی سال ماه رمضون افتاده تو روزای عید و امروز یا دیروز که سیزدهم بود رو ما جایی نرفتیم! +امسال از مهر قراره برم سر کلاس! حالا به موقعش حرف میزنم راجع بهش! +الآن ساعت حدود یک و ربع شبه، من و مامان +راستی چرا؟ واقعا چرا؟(اونو دیرمااا الچ) عجیبه! به علاوه ی همه ی چیزایی که تو ذهنمه!حوصلم نمیکشه همه چیو بگم! همه چیو بنویسم! میخوام بنویسم که یادم بمونه بعدا بخونم حال کنم ولی حوصلم نمیکشه! * باخ سن بو یارادانین ایشینه دومان دا وار،چیسگین ده وار، چن ده وار قادیر آلله خاطریوه دیمسین بو گوناه دان بیر آزجادا سنده وار! مبهم....!...ادامه مطلب
ما را در سایت مبهم....! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : miss-skya بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 23 فروردين 1402 ساعت: 21:25

به نام اوآخرین بار خرداد ماه سال پیش نوشته ام!معمولا اوقاتی که غمگین بوده ام در اینجا نوشته ام! اما در چند ماه گذشته چندان خوشحال هم نبوده ام ولی چرا ننوشته ام؟! به گمانم عاقل تر شده ام!اولین بار هم خرداد ۹۵ نوشته ام! با خواندنشان احساس غریب و بیگانه بودن با گذشته دارم و این خوشایند اما ترسناک است!اما اکنون پنجم فروردین ۱۴۰۲ ساعت ده دقیقه به یک شب است.و یک چیزی چند روزیست فکرم را به خود مشغول کرده، اینکه من چند وقتیست دلم میخواهد به کافه ویولن بروم اما دوستی ندارم که به او پیام بدهم و بگویم بیا برویم فلان جا! چرا؟ نمیدانم!و این عجیب است خیلی عجیب است! + | در فراسوی پیکرهایمان، با من ، وعده ی دیداری بده.|اولین بار که این جمله را خواندم، بغض کردم!( در حد بغض هم که نه، بسیار متاثّر شدم!بسیار بسیار) مبهم....!...ادامه مطلب
ما را در سایت مبهم....! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : miss-skya بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1402 ساعت: 11:39

هوبیست و یکم رسید و مثل همیشه و هر سال هیچ خبری نشد تا فردا صبح که خواهرم زنگ بزند و بگوید : میدانستید امروز تولد وی هست؟!!!!! و آن ها هم بگویند : عهههه تولدت مبارک!و پدرم هم بگوید: حتما امروز یه کیک برات میخرم! من هم مثل همیشه خودم را بزنم به آن راه و تمام شود برود پی کارش!تاازه من خوشبین هستم که فردا یادشان باشد!من اصلا خاله زنک نیستم و میدانم در روز ها و لحظه هایی از سال های آینده اگر این حرف ها یادم آمد خنده ام بگیرد! اما اکنون نه! + اما امسال یک فرق بزرگ هست و آن اینکه تولد من و ضامن آهو مقارن شده و من هم به کرم و نگاه ویژه ی او امیدوار :) میتوانم چشمانم را ببندم و خودم را نشسته بر روی فرش های صحن و نسیم دل انگیز و غرق در آرامشی متصور بشم که تاکنون در جای دیگری نیافته ام. مبهم....!...ادامه مطلب
ما را در سایت مبهم....! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : miss-skya بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 25 خرداد 1401 ساعت: 20:38

هودر خوابگاهیم و  از فضای اتاق متنفرم ( شاید ذکر کرده بودم)کاش دوشنبه فردا بود و فلنگ را میبستم! - شهربازی پارک ارم رفتیم امروز، خوب بود.- گاها وقتی به ریحانه نگاه میکنم ، دوست دارم خفه اش کنم!!! حالم به هم میخورد!* حواسم هست که اخیرا خاله زنک سخن گفته ام در پست های اخیر!-حرف خوب:خاطرم سرشار باداز یاد مادرم که به صبح می‌نگرددر ایستگاه قطار سانتا ایرِنهبی خبر از آنکه قرار استنام خانوادگی اش بورخِس شود. مبهم....!...ادامه مطلب
ما را در سایت مبهم....! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : miss-skya بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 10 خرداد 1401 ساعت: 1:50

به نام اوبعله دوباره پس از مدتی گذرمان به اندرون افتاد...خرداد هست و ماه - بلی-  گفتن من و پا به جهان گشودنم:)اما نکته ی جدید این که بالاخره دانشگاه باز شد و آمدیم و اکنون هم از طبقه ی بالای تخت یه اتاق هفت نفری که القضا همین الآن هم صدایی از یک بنده خدای خفته در شد و شد حسن تعلیل این نوشته :]بعله سه هفته ایست که در خوابگاه به سر میبرم و بسیار کلافه و خسته و عصبی و دلتنگ گشته ام.اوضاع این جا بسیار خراب است و من از تک تک اعضا اتاق متنفرم از تک تکشان! شاید آن ها نیز متقابلا...آن از ستاره که مثل یک بچه ی ۱۳ ساله است که مدام در حال اعتراض که من خریدم نخوردم شما خریدید نخوردم سهم من چه شد چه نشد و ....آن از فائزه م که با هر که مینشیند از دیگری میگوید، منفعت طلب است و به زعم خودش زیرک! آن از ریحانه که مدام در حال عشوه ریختن و عوض کردن تن صدا و آرایش و صحبت با پسران گوناگون و شماره گیری و تور انداختن و ....میباشد!آن از یاسمن که مدام در حال مسخره کردن  و زشت سخن گفتنو بدگویی از دیگران و تحمیل عقاید جنسی خود به دیگران است و حتی ادعای علامه دهر بودن نیز میکند احمق!آن از فائزه ع  و کثیف بازی هایش و ریختن موهایش روی زمین و چرک درآوردن از بدنش و و بوی عرق و صدا دادن دهانش  و...!آن از لیلا با چوخ بیلمیش لیخ ها و حسودی ها و روی مخ بودن و فرصت طلب و زرنگ بازی هایش و ...آن از حمام و آب سردش !این هم از من  که هررچی که هسستم دیگر خستم!!! دلم یه جای تمییز و یک چای زلال و یک غذای خوب و دلم بوی خانه را میخواهد!!!گاهی فکر میکنی باید بری ولی به خدا که هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه!! جیریلدیم دا! حتی گریم گرفته یه چن باری!خلاصه که تا الآن پست این مدلی نداشتم ولی مبهم....!...ادامه مطلب
ما را در سایت مبهم....! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : miss-skya بازدید : 126 تاريخ : پنجشنبه 5 خرداد 1401 ساعت: 21:58

هو خب ؛ اینجا مثل یه زیر پله میمونه که در دسترسه و ور وسایلو میذاری توش ولی زیاد بهش سر نمیزنی!نکته ی بعدی اینکه اصلا از این شخصیتی که دارم تبدیل میشم بهش خوشم نمیاد ، نبودم و نیستم ولی دارم میشم حس میکنم که این یه شدنه!+ نمیدونم که؛مثلا خیلی مغرور باشی و خودنشکن در عین حال زودرنج و در عین حال کنجکاو و در عین حال دوستشان داشته باشی و در عین حال ناراحت بشوی و در عین حال در نیمی از روز فراموش کنی ( کنی که نه ناخودآگاه شود) و جالب ماجرا اینکه در این لحظه که مینویسی ، بدین واقفی که اقتضای سن است و فردا به یاد نمی آری...دقایق روز به نحوات گوناگونی سپری میشوند و در نهایت جمع نمی توان کنم آنچه که می پراکنم!+ امید ،وقتی میگویم امید حس میکنم که گلی به رنگ زرد در دشت سبز وجودم می شکفد! امید،امید، امید واژه ایست به رنگ زرد برای من...+ بعضا هم یک بیت از شعری به مانند  گل یاسی رنگی در وجودم می شکفد:سن منیم کونلومه اویله دوشموسن خسته نین کونلونه نار دوشن کیمی (مفهوم زیباست)این صدای باران ، این صدای باران ، این صدای باران این هم زیباست...۱:۱۷ مبهم....!...ادامه مطلب
ما را در سایت مبهم....! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : miss-skya بازدید : 131 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 19:56